سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در گفتار دیگرى که از این مقوله است فرمود : ] از مردمان کسى است که کار زشت را ناپسند مى‏شمارد و به دست و زبان و دل خود آن را خوش نمى‏دارد ، چنین کسى خصلتهاى نیک را به کمال رسانیده ، و از آنان کسى است که به زبان و دل خود انکار کند و دست به کار نبرد ، چنین کسى دو خصلت از خصلتهاى نیک را گرفته و خصلتى را تباه ساخته ، و از آنان کسى است که منکر را به دل زشت مى‏دارد و به دست و زبان خود بر آن انکار نیارد ، چنین کس دو خصلت را که شریف‏تر است ضایع ساخته و به یک خصلت پرداخته ، و از آنان کسى است که منکر را باز ندارد به دست و دل و زبان ، چنین کس مرده‏اى است میان زندگان ، و همه کارهاى نیک و جهاد در راه خدا برابر امر به معروف و نهى از منکر ، چون دمیدنى است به دریاى پر موج پهناور . و همانا امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک کنند و نه از مقدار روزى بکاهند و فاضلتر از همه اینها سخن عدالت است که پیش روى حاکمى ستمکار گویند . [نهج البلاغه]
نگاهم برای تو
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» آسیاب عشقت...


                                                                           

 

بیا با هم گوشه ای خلوت کنیم....مثل یک مُهر زیر محرابی  زانو بزنیم....من با وضو....تو با وضو.....بوی عطری ناب... تسبیحی سر شار از ذکر و سجاده ای بی تاب....بیا کمی برای هم دعا کنیم.....

تو آرام نماز می خوانی و من مهربان نگاهت میکنم.....تو رکوع می روی....سجده می کنی....و من زیر لب از تو می گویم.....تو در حال عشقبازی و من عاشقانه در تب و تاب.....زیر لب انگار دارم یاسین می خوانم......برای هر ذکر تو....

هرچند ما خلوتی آرام نشسته ایم اما انگار دنیا دارد من و تو را رصد می کند....انگار دنیا دارد حرف های زیر لب مرا تکرار می کند.....وقتی دنیا مست تو می شود از من چه انتظاریست پر پر نشوم.....زیر آسیاب عشقت مثل گندم های نرم و باران خورده له نشوم.....تو داری مرا می کشی....این را چند بار به تو گفته ام ...ولی تو بی خیال هنوز هم دلبری می کنی.....

من هنوز دارم حرف می زنم و تو داری ایستاده یک انتهای روشن را نماز می کنی....من زیر لب حرف می زنم و دورو برم تمام آفرینش تکرار واژه های مرا نامه می کنند و زیر بال کبوتری سپید راهی آسمان می کنند و حالا دور سرت چرخ می زند دفتری از حرف ها و واژه های من.......

تو چقدر حس غرور می دهی وقتی که آرام و سر به زیر فقط مرا لبخند می دهی و دستی روی قلبم می کشی و می گویی برویم......و ما دوباره راه می رویم و قدم می زنیم و حرف می زنیم.......و این چرخه تا آسمان ادامه دارد....

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بــــ ـــ ـــی یـــــــار ( چهارشنبه 92/1/21 :: ساعت 3:9 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حال نمناک دلـــ ــــــ ـــم
طلوع جاودانه...
بی عنوان !
خود نوشت !
رها نشو در باد...
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 4
>> بازدید دیروز: 14
>> مجموع بازدیدها: 470725
» درباره من

نگاهم برای تو
بــــ ـــ ـــی یـــــــار
دوست ندارم کسی ازم ناراحت بشه برا همین بیشتر وقتا سکوت می کنم . شاید عادت بدی باشه ولی به همه عشق می ورزم .

» فهرست موضوعی یادداشت ها
هنر و ادبیات[135] . هنر وادبیات[4] . پیامبر رحمت .
» آرشیو مطالب
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
اردیبهشت 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
اردیبهشت 94
فروردین 94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
اقلیم احساس
در انتظار آفتاب
دوستانه
وسعت دل
سامع سوم
نجوای شبانه
لبخند ماه
روز وصل

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب